نیکا دخملی نازنیکا دخملی ناز، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

حبه قند خوشمزه

اولین سفر نی نی به ایران

1392/10/25 20:37
نویسنده : مامان نی نی
324 بازدید
اشتراک گذاری

حبه من!

امروز میخوام از اولین تجربه سفرت به ایران بگم

من و بابا بخاطر ضعیف شدن مامان تصمیم گرفتیم که برای 1 مدت مامان بره ایران تا یکم انرژی پیدا کنه,آخه پشت سرهم مریض شده بودم و اصلا نمیتونستم مراقب تونی نی حبه باشم, 28 فوریه 2013 من با تو نی نی جونم عازم ایران شدم ,توی فرودگاه KLA بابا میخواست جای راحتی توی هواپیما داشته باشم به رزرو جا گفت خانومم بارداره این شد دردسر مسؤل خطوط پرواز ماهان آقای جعفری اومد گفت باید از دکتر نامه پرواز بگیری رفتیم نامه بگیریم گفتن باید 200رینگت پرداخت کنید و دوباره سونو بشی,من و بابا قبول نکردیم,داشتن گیت پرواز می بستن بابا رفت پیش آقای جعفری و بهش گفت ما میخواستم باهاتون صادق باشیم میتونستیم هیچی نگیم یا دروغ بگیم ,آقای جعفری گفت من مسئولیت خانومتون قبول نمیکنم ,همه چی پای خودتون, هر اتفاقی بیوفته با خودتونه ,ما هم قبول کردیم ,با اشک و دلتنگی از بابایی خداحافظی کردم ,باورت میشه من واسه جلوگیری از حالت تهوع توی هواپیما فقط زنجبیل خوردم !!!8ساعت پرواز بالاخره تموم شد و ما وارد ایران شدیم.بابایی و مامانی و خاله مریم جونی و عمو ایمان اومدن استقبالمون, "ای جانم" من بازم گریه ام گرفت.ساعت 4صبح ایران رفتیم خونه بابایی!صبح محمد حسین جوجو و علی جونی بالای سرم بودن و داشتن پچ پچ میکردن که خاله چرا خوابه و نی نی اش کجاست!!؟منو بیدار کردن و بوس و بغلم کردن و بهم گل دادن ای جااانم خیلی پسمل های دوست داشتنی هستند عشق منن روزای خیلی خوبی خونه بابایی بود تازه رفتیم تولد زندایی خیلی خوش گذشت.یه چیز بامزه توی ماه 3بارداری دیگه هیچ کدوم از مانتو و پالتو های مامان اندازه اش نبود اصلا چاق نبودم ولی شکمم مثل یه توپ بازی بچه ها شده بود!!!!با مامانی و خاله منصوره رفتیم و لباس های بارداری خریدیم دم عید بود و هیاهوی مردم وخرید کردن من عاشق این روزام که همه دارن واسه اومدن بهار برنامه ریزی میکنن....!بوی بهار میومد ای جووونم                         

                               شکلکهای جالب و متنوع آروین     

پسندها (1)

نظرات (0)